در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی میکرد که سالها بچهدار نمیشد.او نذر کرد که اگر بچهدار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچهدار شد! روز اول یک شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان کار، هنگامیکه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یک گل فروش هلندی به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگرماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش راباز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود. روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد. حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش را باز کند، با چه منظرهای روبروشد؟ فکرکنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.شما هم یک ایرانی هستید. حدس بزنید...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر میزدند که پس این مردک چرا مغازهاش را باز نمیکند !!!!
ذاموضوع انشاء: فایده گاو بودن را بنویسید.
با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.
اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز میکنم.
البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در میابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد.من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.
هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد.
بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم.ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد. مثلا در مورد همین ازدواج که این همه الان دارند راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته و... درست میکنند.هیچ گاو مادری نگران ترشیده شدن گوساله اش نیست. همچنین ناراحت نیست اگر فردا پسرش زن برد، عروسش پسرش را از چنگش در می آورد
وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد ،نگران جهیزیه اش نیست ..
نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند.مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید، برای صاحبش زمین
اضافه شخم بزند یا بدتر از آن پاچه خواری کند.گوساله های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله های نر را
به دست بیاورندتا به خواستگاریشان بیایند، چون آنها آنقدر گاو هستند که به خواستگاری انها بروند، از طرفی هیچ گوساله
ماده ای نمیگوید که فعلا قصد ازدواج نداردو میخواهد ادامه تحصیل دهد.تازه وقتی هم که عروسی میکنند اینهمه بیا برو،
بعله برون،خواستگاری ، مهریه ، نامزدی، زیر لفظی،حنا بندان، عروسی ،پاتختی،روتختی، زیر تختی، ماه عسل ،ماه..زهر
، طلاق و طلاق کشی و... ندارند. گاوها حیوانات نجیب و سر به زیری هستند.
آنها چشمهای سیاه و درشت و خوشگلی دارند..
شاعر در این باره میگوید:
سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست
سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست
هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست.نگران نیست نکند از کار اخراجش کنند.گاوها آنقدر عاقلند که میدانند بهترین سالهای
عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند ..
گاوها بخاطر چشم و همچشمی دماغشان را عمل نمی کنند. شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟شما
تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟
گاوها حیوانات مفیدی هستندو انگل جامعه نیستند.شما تا کنون یک گاو معتاد دیده اید؟
گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.
ما از شیر،گوشت، پوست، حتی روده و معده ی گاو استفاده میکنیم. اقای طاعتی زاده معلم خوب حرفه و فن ما گفته که
از بعضی جاهای گاو در تهیه همین لوازم آرایش خانم ها_که البته زشت است_ استفاده میشود.
ما حتی از دستشویی بزرگ (پشگل) گاو هم استفاده میکنیم.
تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟ آیا دیده اید گاوی زیر آب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری
را بکند؟آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟و مثلا بگوید
از آقای فلانی یاد بگیر.آخر توهم گاوی؟! فلانی گاو است بین گاوها.
تازه گاوها نیاز به ماشین ندارندتا بابت ماشین 12 میلیون پول بدهند و با هزار پارتی بازی ماشینشان را تحویل بگیرند و
آخرش هم وسط جاده یه هویی ماشینشان آتش بگیرد.هیچ گاوی آنقدر گاو نیست که قلب دیگری را بشکند.البته
شاعر باز هم در این مورد شعری فرموده است:
گمون کردی تو دستات یه اسیرم
دیگه قلبم رواز تو پس میگیرم
دیده اید گاو نری به خاطربه دست آوردن ثروت پدر گاو ماده به او بگوید:عاشقت هستم"!!سرت سر شیر است و دمت دم پلنگ !!
دیده اید گاو پدری دخترش را کتک بزند!؟
گاو ها در جامعه شان فقر ندارند ..گاوها اختلاف طبقاتی ندارند.دخترانشان به خاطر وضع بد خانواده خود فروشی نمیکنند.
آنها شرمنده زن و بچه شان نمیشوند.رویشان را با سیلی رخ نگه نمیدارند.هیچ گاوی غصه ی گاوهای دیگر را نمیخورد. هیچ گاوی غمباد نمیگیرد.هیچ گاوی رشوه نمیگیرد.هیچ گاوی اختلاس نمیکند. هیچ گاوی آبروی دیگری را نمیریزد.
هیچ گاوی خیانت نمیکند. هیچ گاوی دل گاودیگر را نمیشکند.هیچ گاوی دروغ نمیگوید ..هیچ گاوی آنقدر علف نمیخورد که
از فرط پرخوری مجبور شود روی آن همه علف یک آفتابه عرق سگی بخورد و بعدش راه بیفتد توی کوچه خیابان در حالی که
گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد تا به گوساله اش شیر بدهد.هیچ گاوی همجنس بازی نمیکند.
هیچ گاوی گاو دیگر را نمیکشد ..هیچ گاوی...
اگر بخواهم در مورد فواید گاو بودن بگویم، دیگر زنگ انشاء میخورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند.
اما به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر آدم نیستید...
لباس ما از گاو است ، غذایمان از گاو ، شیر و پنیر و کره و خامه ...همه از گاو..
ولی...هیچ گاوی نگفت: من گفت :ما...
حتما برایتان پیش آمده که ایمیلهایی با محتوای عجیب و غریب دریافت کرده باشید، مثلا با این مضمون: یک مرد ثروتمند اهل آقریقا که دچار سرطان شده، قصد دارد ارثیه هنگفت خود را به صورت تصادفی به چند نفر ببخشد. ارسالکننده ایمیل در مقام وکیل این مرد، با این ایمیل با شما تماس میگیرد و از شما میخواهد چند هزار دلار به او پرداخت کنید تا بتوانید ظرف مدت کوتاهی به ثروت چند میلیون دلاری برسید.
هر وقت چنین ایمیلهایی می گرفتم با خودم می گفتم، فرستندههای چنین میلهایی چه حوصله و صبری دارند، آخر مگر ممکن است که کسی به این سادگی دم به تله بدهد و پول برایشان واریز کند. اما خبری که امروز خواندم نظرم را عوض کرد:
یک مرد اهل «لیمینگتون»، فریب ایمیلهای را خورد و ۱۵۰ هزار دلار به خود و خانواده اش، زیان وارد آورد، کارش را به عنوان یک راننده بارکش از دست داد و دوستانش، ترکش کردند! این مرد «جان رمپل» نام دارد، او تازه بعد از مدتی طولانی و پیمودن مسافتهایی طولانی، متوجه شده است که چنین ارثیهای وجود خارجی ندارد و فریب خورده است.
او برای جور کردن مجموعا ۱۵۰ هزار دلار مجبور شده بود، ۵۵ هزار دلار از عمویش در مکزیک قرض کند، ۶۰ هزار دلار هم از والدینش بگیرد تا هزینههای انتقال ارثیه ۱۲/۸ میلیون دلار را بپردازد!
او در جولای ۲۰۰۷، ایمیلی از شخصی که خود را وکیل «دیوید رمپل» معرفی کرده بود دریافت کرده بود، این وکیلنما ادعا کرده بود که موکل او در بمبگذاری ۲۰۰۵ لندن مرده است و ۱۲/۸ میلیون دلار پول از خود باقی گذاشته است، و از آنجا که فرزندی ندارد، قبلا از او درخواست کرده بود که پولها به جان رمپل برسد! دزدان اینترنتی در مرحله اول ۲۵۰۰ دلار از او پول خوساتند تا صرف انجام کارهای قانونی شود، وقتی پول پرداخت شد، در چند نوبت با ارسال مدارک جعلی از او به تدریج مبالغ دیگری گرفته شد.
سادهلوحی رمپل، دزدان را آماده کرد که ترفند دیگری را روی او پیاده کنند. انها از سوی یک سازمان دولتی نامعلوم به او ایمیل زدند که مالیات بر ارثش بالغ بر ۲۵۰ هزار دلار میشود. رمپل نگران شد و با وکیل جعلی تماس گرفت و وکیل به او گفت که می تواند با مذاکراتی مالیات را به ۲۵ هزار دلار تقلیل دهد!
رمپل برای تهیه این ۲۵ هزار دلار دست به دامان عمو و دوستانش شد. دزدان دفعه بعد از او ۱۲۰ هزار دلار خواستند، رمپل با بدبختی و با سفر به چند کشور و با قرض کردن از هر دوست و آشنایی که میشناخت، این مبلغ را هم پرداخت کرد! اما دست آخر، یک روز متوجه شد که دیگر تماسی در کار نیست و فریب خورده است.
این دزدان ایمیلی روزانه حدود ۳۰ هزار ایمیل ارسال میکنند، فقط به امید اینکه به یکی دو تا از آنها پاسخ داده شود.
به این نوع دزدی اینترنتی اصطلاحا
Scam(اسکم)
گفته میشود
اسکم ها انواع مختلفی دارد، «نامه نیجریهای» مشهورترین نوع ان است. به نامه نیجریهای، کلاهبرداری ۴۱۹ هم گفته میشود. ۴۱۹ به بندی از قانون جزایی نیجریهای اشاره دارد که این جرم در ان تعریف شده است.
تاریخچه نامه نیجریهای به سالهای اولیه دهه ۱۹۸۰ برمیگردد، زمانی که اقتصاد متکی به نفت نیجریه رو به افول بود. در این زمان چند دانشجوی نیجریهای شروع به فریب تجار برای سرمایهگذاری در مناطق نفتی نیجریه کردند. در آن سالها البته خبری از ایمیل نبود و کارها با تلفن، فکس و نامه انجام میشد. ایمیل کار این فریبکارهای اینترنتی را بسیار آسان و ارزان کرد.
نوع مشهور دیگر اسکم ، به زندانی اسپانیایی مشهور است. در این ایمیلها ادعا میشود که یک زندانی ثروتمند گرفتار در زندان، میخواهد ثروتش را به گیرنده ایمیل ببخشد، ولی نیاز به مبلغی پول برای رشوه دادن به زندانبانها دارد!
بسیاری از گروههای حرفهای که این نوع کلاهبرداری را انجام میدهند، حرفه ای هستند و اگر کسی بخواهد تلفن و فکس موجود در میلها را چک کند، میبیند که همه چیز درست است، حتی تلفنهای ادارات دولتی را هم در شمارههای تماس آنها میتوان پیدا کرد.
بر اساس نتایج نحقیق که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، تنها در انگلیس، سالانه قربانیان، ۱۵۰ میلیون دلار از دست میدهند، متوسط مبلغی که هر قربانی پرداخت میکند، ۳۱ هزار دلار است.
زیان این نامه ها همیشه منحصر به خسارت مالی نیست، تا به حال موارد متعددی از قتل، آدمربایی و دزدی به وسیله این دزدان گزارش شده است. حتی در مواردی خود قربانیان هم برای تأمین پول کلاهبردارها مجبور به دزدی شدهاند.
پدرم همیشه میگوید " این خارجیها که الکی خارجی نشدهاند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان دادهاند" البته من هم میخواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج میدانم.تازه دایی دختر عمهی پسر همسایهمان در آمریکا زندگی میکند. برای همین هم پسر همسایهمان آمریکا را مثل کف دستش میشناسد. او میگوید "در خارج آدمهای قوی کشور را اداره میکنند"مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد ...البته آن قسمتهای بیتربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود.خارجیها خیلی پر زور هستند و همهشان بادی میل دینگ کار میکنند. همین برجهایی که دارند نشان میدهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کردهاند.ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامههای علمی آن را نگاه میکنیم. تازه من کانالهای ناجورش را قلف کردهام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکاییها بر خلاف ما آدمهای خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را بقل میکنند و بوس میکنند. اما در فیلمهای ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم مینشینند که به ضعم بنده همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمیشود و نخبههای علمی کشور مجبور میشوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش میشوند. مثلاً این "بیل گیتس"با اینکه اسم کوچکش نشان میدهد که از یک خانوادهی کارگری بوده اما تا میفهمند که نخبه است به او خیلی بودجه میدهند و او هم برق را اختراع میکند.پسر همسایهمان میگوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شبها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.من شنیدهام در خارج دموکراسی است. ولی ما نداریم. اگر اینجا هم دموکراسی میشد چقدر خوب میشد. آنوقت "محمدرضا گلذار" رعیس جمهور میشد و "مهناز افشار " هم معاون اولش میشد. شاید "آمیتا پاچان" و "شاهرخ خان" را هم دعوت میکردیم تا وزیر بشوند. خیلی خوب میشد. ولی سد افصوث و دریق که نمیشود.از نظر فرهنگی ما ایرانیها خیلی بیجمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تنپرور هستیم و حتی هفتهای یک روز را هم کلاً تعطیل کردهایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایهمان شنیدم که در خارج جمعهها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرفهای پسر همسایهمان از بی بی سی هم مهمتر است.ما ایرانیها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من میگوید "تو به خر گفتهای زکی".ولی خارجیها تیز هوشان هستند. پسر همسایهمان میگفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان میروند و آخرش هم بلد نیستند یک جملهی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.این بود انشای من