-
بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین
شنبه 3 مردادماه سال 1388 16:33
To fall in love عاشق شدن To laugh until it hurts your stomach .آنقدر بخندی که دلت درد بگیره To find mails by the thousands when you return from a vacation. بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری To go for a vacation to some pretty place . برای مسافرت به یک جای خوشگل بری To listen to your favorite song...
-
بین مکالمات تلفنی
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1388 20:47
پیشنهاد می شود بین مکالمات تلفنی تان این جملات را بگویید با توجه به تایید خرید دستگاههای شنود از شرکت های نوکیا و زیمنس و استراق سمع مکالمات تلفنی تان این جملات را می توانید استفاده کنید . این مطلب از روزنامه اعتماد ملی است و فوق العاده جالب است : پیشنهاد می شود بین مکالمات تلفنی تان این جملات را بگویید : - برادرا...
-
دولت خواب آلوده
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1388 11:04
دولت خواب آلوده از هادی خرسندی سحرم دولت خواب آلوده آمد و گفت بخواب آسوده که نه آن خسرو شیرین آمد نه نگارت بهر آیین آمد پس مبادا قدحی دربکشی بتماشا همه جا سر بکشی گفتم آن دولت بیدار چه شد؟ مژده آمدن یار چه شد؟ گفت آن دولت بیدار ، افتاد کودتایی شد و از کار افتاد تیغ بیدادگران کاری شد یار هم صیغه اجباری شد رفت از طرف...
-
نحوه جدید پذیرایی درهواپیما
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1388 11:01
نحوه جدید پذیرایی در هواپیما: با درود به روان پاک بنیانگذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری و رئیس جمهور شب تاب، ورود شما را به هواپیمای جمهوری اسلامی ایران خوشامد میگویم و برایتان سفر اخرت خوشی را آرزو میکنم. برای رعایت نکات ایمنی ، همواره کمربند شلوار خودتان و بغل دستی تان را در تمام مدت پرواز بسته نگه دارید و از...
-
تست دیوانگی
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1388 00:12
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند . من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید...
-
من ایرانیم
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 12:59
در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی میکرد که سالها بچهدار نمیشد.او نذر کرد که اگر بچهدار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچهدار شد! روز اول یک شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان کار، هنگامیکه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی...
-
اندر فواید گاو بودن
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 01:04
ذاموضوع انشاء: فایده گاو بودن را بنویسید. با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم. اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز میکنم. البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در میابیم که گاو بودن...
-
کلاهبرداری های اینترنتی
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 00:53
حتما برایتان پیش آمده که ایمیلهایی با محتوای عجیب و غریب دریافت کرده باشید، مثلا با این مضمون: یک مرد ثروتمند اهل آقریقا که دچار سرطان شده، قصد دارد ارثیه هنگفت خود را به صورت تصادفی به چند نفر ببخشد. ارسالکننده ایمیل در مقام وکیل این مرد، با این ایمیل با شما تماس میگیرد و از شما میخواهد چند هزار دلار به او پرداخت...
-
این خارجیا چه باحالن
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1387 19:26
پدرم همیشه میگوید " این خارجیها که الکی خارجی نشدهاند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان دادهاند" البته من هم میخواهم درسم را بخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج میدانم . تازه دایی دختر عمهی پسر...
-
درد دلهای یک کودک فهیم
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 10:51
درد دلهای یک کودک فهیم! آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچهء غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید . خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر...
-
صغرا خانم فداکار
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1387 11:30
سرپرست وزارت آموزش و پرورش میگوید کتاب درسی دختران و پسران باید جدا بشود. البته اینکه چرا خداوند بزرگوار برای دختران و پسران و مردان و زنان یک کتاب فرستاده از اسرار است و اسرار الهی را نه سرپرست وزارت آموزش و پرورش میداند و نه دختران و پسران. احتمالاً در کتاب درسی دختران داستان دهقان فداکار اینگونه خواهد شد:...
-
اوباما
جمعه 12 مهرماه سال 1387 19:04
Is Obama Iranian? نتیجه تحقیقات دانشگاه ام آی تی آمریکا کد خبر : ۴۰۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳:۰۱ - ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۷ ایتارتاس دراین خصوص گزارش داد:تحقیقات تازه یک تیم تحقیقات تاریخی!! بر روی اصل و نسب باراک اوباما نشان داده است که او یک ایرانی الاصل است . دکتر اندی واسهول از موسسه تحقیقات تاریخی دانشگاه ام آی تی آمریکا...
-
روزمبادا
دوشنبه 8 مهرماه سال 1387 18:55
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم عمری است لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم : باشد برای روز مبادا ! اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه می داند ؟ شاید امروز نیز روز مبادا باشد !
-
چرا باید خدا را شکر کرد؟
شنبه 30 شهریورماه سال 1387 19:59
خدا شکر که مالیات می پردازم این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیکار نیستم! خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم. این یعنی توان سخت کار کردن را دارم! خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم. این یعنی من خانه ای دارم! خدا را شکر که سروصدای همسایه ها را می شنوم . این یعنی من توانایی شنیدن دارم!...
-
برای طاهای عزیزم
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 21:10
عزیزکم کودک نوشکفته ام تویی که از درخت من به بار آمدی و کال و نارسیده همدمم شدی. الا که میوه ی دلم ! بهوش باش و گوش دار! مباد دست اهرمن به شکل باغبان مهربان ویا گزنده باد بی امان تو را ز شاخه ام کند تو را ز من جدا کند. مرا بگیر و استوار بمان و پخته شو! رسیده شو! جدا مشو!! تولدت مبارک پسر گلم
-
یک مکالمه در 2 جهت
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:19
قبل از ازدواج ٠ ٠ ٠ مرد: آره، دیگه نمیتونم بیش از این منتظر بمونم. زن: میخواهى من از پیشت برم؟ مرد: نه! فکرش را هم نکن. زن: منو دوست داری؟ مرد: البته! زن: آیا تا حالا به من خیانت کردی؟ مرد: نه! چرا چنین سوالى میکنی؟ زن: منو مسافرت میبری؟ مرد: مرتب! زن: آیا منو میزنی؟ مرد: به هیچوجه! من از این آدما نیستم! زن:...
-
خدا سلام رساند
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:17
به نام عشق خدا سلام رساند و گفت .... مادرم خواب دید که من درخت تاکم. تنم سبز است و از هر سرانگشتم، خوشه های سرخ انگور آویزان. مادرم شاد شد از این خواب و آن را به آب گفت. فردای آن روز، خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم اینجا که منم باغچه ای است و عمری ست که من ریشه در خاک دارم. و ناگزیر دستهایم جوانه زد و تنم، ترک خورد و...
-
جهنم از نظر ترمودینامیک
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:15
جهنم از نظر ترمودینامیک میگن جواب یک دانشجوی دانشگاه واشینگتن به یک سؤال امتحان شیمی آنچنان جامع و کامل بوده که توسط پروفسورش در شبکهء جهانی اینترنت پخش شده و دست به دست میگرده و خواندنش سرگرمکننده است . پرسش: آیا جهنم اگزوترم (دفعکنندهء گرما) است یا اندوترم (جذبکنندهء گرما)؟ اکثر دانشجویان برای ارائهء پاسخ خود به...
-
آیا آدم های مظلوم هم مقصرند؟!!!
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:12
همین چند روز پیش، «یولیا واسیلیاِونا » پرستار بچههایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم . به او گفتم: بنشینید«یولیا واسیلیاِونا»! میدانم که دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان نمیآورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی سیروبل به شما بدهم این طور نیست؟ - چهل روبل...
-
این راه دور
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:10
در کودکی همیشه گمان می بردم پایان خاک آنجاست نزدیک آسمان. و اگر چند روزی خاک را طی کنم به پایان زمین می رسم. امروز احساس می کنم بر پرتگاه زمین ایستاده ام. این راه دور را به چه هنگام آمدم!
-
هر زنی زیباست
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:08
سرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی دانم عزیزم، نمی دانم. پسرک نزد پدرش رفت و گفت: بابا، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟ پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید، این بود: همه زنها گریه می کنند، بی هیچ دلیلی! پسرک بزرگ شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می...
-
پر کن پیاله را
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:07
پرکن پیاله را کاین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد این جامها که درپی هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گرداب می رباید وآبم نمی برد من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بیکران عالم پندار رفته ام تا دشت پرستاره ی اندیشه های گرم تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریزپا تا شهر یادها...
-
تخم مرغ یا قهوه
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:05
دختری از سختیهای زندگی به پدرش گله می کرد . از مبارزه خسته بود ، نمی دانست چه کند ، بلافاصله بعد ازا ینکه یک مشکل را حل شده می دید مشکل دیگری سرراهش آشکارمی شد و قصد داشت خود را تسلیم زندگی کند. پدرکه آشپز ماهری بود اورا به آشپزخانه برد. سه قابلمه را پرازآب کرد و آنها راجوشاند. سپس دراولی تعدادی هویج ، دردومی تعدادی...
-
معجزه
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:04
وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت می کنند. فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد. سارا با...
-
کاسه چوبی
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:03
پیرمردی تصمیم گرفت تا با پسر، عروس و نوه چهار ساله خود زندگی کند. دستان پیرمرد می لرزید و چشمانش خوب نمی دید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام، غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست. پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم، و گرنه تمام خانه را به هم...
-
نیما
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 20:02
می تراود مهتاب می درخشد شبتاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم میشکند نگران با من استاده سحر صبح میخواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم بجان باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا ! به برم می شکند...
-
طمع
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 19:59
یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟" خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب...
-
حافظ در عصر جدید
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 19:56
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟ گفتا : که می سرایم شعر سپید باری گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا...
-
الکساندر فلمینگ
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 19:54
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانوادهاش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید... پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد میزد و تلاش میکرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ او را...
-
بهترین راه ابراز علاقه
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 19:49
نامه رییس کار گزینی یک اداره به یک کارمند خانم از همان اداره به: ژولیت شماره نامه: 1238765 موضوع : درخواست عشق خانم ژولیت عزیز، بسیار خرسندم که به آگاهی شما برسانم که اینجانب از تاریخ شنبه 14 اکتبر به عشق شما گرفتار شده ام پیرو ملاقاتی که با هم در تاریخ 13 اکتبر در ساعت 3 بعد از ظهر داشتیم... من خودم را به عنوان یک...