گلگشت

گاهی یک لبخند پایان خستگی است. امیدوارم اینجا مهمان یکی از آن لبخندها شوید.

گلگشت

گاهی یک لبخند پایان خستگی است. امیدوارم اینجا مهمان یکی از آن لبخندها شوید.

صغرا خانم فداکار

سرپرست وزارت آموزش و پرورش می‌گوید کتاب درسی دختران و پسران باید جدا بشود. البته اینکه چرا خداوند بزرگوار برای دختران و پسران و مردان و زنان یک کتاب فرستاده از اسرار است و اسرار الهی را نه سرپرست وزارت آموزش و پرورش می‌داند و نه دختران و پسران.
احتمالاً در کتاب درسی دختران داستان دهقان فداکار اینگونه خواهد شد:
....صغرا خانم فداکار خیلی ناراحت شد اول خواست پیراهنش را در بیاورد ببندد به چوبدستی و آتشش بزند. بعد یادش آمد لخت می‌شود و اگر چشم مسافران نامحرم به او بیفتد خدا او را با چوبدستی‌اش در آتش جهنم می‌اندازد. بعد خواست چادرش را استفاده کند یاد موهایش افتاد. سپس متوجه شد لازم نیست مثل مردها به هر بهانه‌ای لخت بشود، او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ریخت روی چوبدستی و چوبدستی‌اش را آتش زد و چون دویدن برای زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار رفت اما دیر شده بود و قطار با سنگ‌ها برخورد کرد و همه‌ی مسافران شهید شدند. انا لله و انا الیه راجعون.

نظرات 3 + ارسال نظر
عشق سرد چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ق.ظ http://www.yaram.blogsky.com

سلام_خوبید دهقان فداکارت قشنک بود_بیش من هم بیا داستان عاشقونه خودم رو بخون و نظرت رو بکو

سارا چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.choogh.com/pages/signup/referrer/takupu

جامعه مجازی ایرانیان

علی چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:05 ب.ظ

خیلی باحال بود دمت گرم .زود زود بروزش کن .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد